ای آفریدگار صبح !
در جشن باشکوه روزی آغاز می شود و در تمامی روزهایی که شیرینی نام تو بر لبانم می نشیند من عهد دیرینه خویش را با صاحب صبح و امام عصر تازه می کنم و دست بیعتم را در زلال دستانش معطر می سازتم تا شعر سپید این عشق در صحن دلم تکرار شود .
طراوت جاری این عهد و بیعت هرگز از باغ خاطرم بیرون نمی رود و پیوسته شال سبز محبتش را بر گردن می نهم تا نوازشگر شانه های لرزانم باشد .
خالق مهربان من !
اگر دست تقدیر تو لباس سپید آخرت را بر تن من پوشاند و درخت زندگی ام تن به خواب زمستانی و ابدی خویش سپرد و میان من و آن بهار موعود جدایی افتاد پس در زمانی که سیمای مهربان آن ماه تابان در آسمان چشم مردمان آشکار شد مرا از محراب قبرم برانگیز و توفیق احرام در صحن و صفایش عنایت کن تا لبیک گویان در گرد کعبه وجود مقدسش طواف کنم .
ای اجابت کننده هر دعا !
پنجره قلب منتظران رو به آسمان بیکرانت گشوده است تا به یک اشارت تو غبار غم و اندوه غیبت از دل ها برخیزد و چشم ها به تماشای باران ظهور بنشیند .
خدایا !
شب یلدای هجران را به یمن ظهور ماه کاملش کوتاه کن که شب پرستان همچنان چشم بر صبح صادقش بسته اند و ما مومنان طلوع خورشید جمالش را نزدیک می دانیم .
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی چه اشک ها که در گلو رسوب شد نیامدی
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام دوباره صبح ظهر نه غروب شد نیامدی