از خدا خواستم عادتهای زشتم را ترک بدهد خدا فرمود : خودت باید آنها را رها کنی . از او خواستم صبر به من عطا کند خدا فرمود : صبر حاصل سختی و رنج است عطاکردنی نیست بلکه آموختنی است .
گفتم من را خوشبخت کن گفت : نعمت از من و خوشبختی از تو. از او خواستم من را گرفتار درد و عذاب نکند فرمود : رنج از دلبستگیهای دنیا جدایت می کند و به من نزدیکتر . از او خواستم روحم را رشد دهد فرمود : تو خودت باید رشد کنی من فقط شاخ و برگ اضافی ات را هرس می کنم تا بارور شوی و از او خواستم کاری کند که از زندگی لذت کامل ببرم فرمود : من برای این کار به تو زندگی داده ام . از خداوند خواستم که کمکم کند همان قدر که من را دوست دارد من هم او را دوست بدارم فرمود دیگران را دوست بدار .....

خدایا
وقتی حضرت موسی (ع) به محبت و نیایش عامیانه چوپان صحرا نشین
خرده گرفت از طریق وحی بر او تذکر دادی که تو برای وصل کردن
آمدی نی برای فصل کردن آمدی
از اول خلقت تاکنون هزاران بنده نیکت را برای هدایت فرستادی تا بندگان را
هدایت کنند و به سویت دعوت کنند چون که
دوستشون داری و برای خود میخوای
بهشتت بهانهای است برای دوستیت
و جهنمت برای تأدیب است و بس
نه از روی عداوت بلکه از باب تنبیه پدر فرزند را که از جهت محبت است
و گواه آن هم بخشیدن جهنّمیان بعد از مدت معلوم است
پروردگارا
سرفرازم از این همه لطف و کرمت
سربلندم از این همه محبت بیکرانت
سرخوشم از این همه دوستیّت
و
شرمندهام از این همه سرکشیم
خجلم از این همه گناهم
خارم از این همه قدرنشناسیم
خدایا
چون کودکی نادان در خواب عمیقم و با اسباب بازی دنیا مشغول بازی و
با زیورهای ناچیز این عروس خوشچهره مشغولم و درّهای با ارزش قدسی را
فراموش کردم
چون ابلهان ارزش دوستیت را نمیدانم
سرخوش از شادیهای فانی دنیا عهد و پیمانم را فراموش کردم
ولی
ای خدای پاک من
از ته دلم حضرتت را خواهانم، خامی کردم ولی به عشقت زندهام
مرا به بزرگیت ببخش و عاشق شدن به خودت را به من بیاموز
آمین یا ربالعالمین
بنده سراپا تقصیرت